من و بابایی
سلام مامانی خوبی خانومی ؟ بله ک خوبی چرا ؟چون همش در حال لگد زدن و بالا پایین شدنی افرین دختر ورزشکار شب بیدارم الان ساعت از نیمه شب هم گدشته ولی من و تو بیداریم مثه هفت ماه گذشته شنبه 23آذر 92وارد هفته29 شدم یعنی آغاز ماه هشتم باورم نمیشه هشت ماهه با توام یادته روزای اول اصلا یادته چی شد ک تو اومدی؟ برات میگم: من و بابایی سال 89 روز دوم اسفند مصادف با تولد حضرت محمد(ص) اولین بارهمو دیدیم راستش من ک اون موقع 28 سالم بود و بابایی هم 37 سالش هیچ کدوم (حداقل من جدی ب ازدواج فکرنمیکردم )اون روز ب اصرار مامان جون رفتم ک بابایی رو ببینم خلاصه رفتیم و همدیگه رو دیدیم اون روز بابایی سرما خورده بود وخس...
نویسنده :
مامانی و بابایی
0:57